بهار می آیی |
اي بهار ژرف!
به ديگر روز و
ديگر سال
تو مي آيي و باران
در رکابت
مژدة ديدار و بيداري
تو مي آيي و همراهت
شميم و شرم شبگيران
و لبخند جوانه ها
که ميرويند از
تنوارة پيران
تو مي خندي و در
شرمِ شميمت، شب
بُخور مِجْمَري
خواهد شدن، در مقدم خورشيد
نثاران رهت ازباغ بيداران…
«شفيعي كدكني»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر