۱۳۹۴ آبان ۲۹, جمعه

ایران - به کودکان کارتن خواب

کودکان  کارتن خواب  قربانیان نظام پلید خامنه ای  ضدبشر وروحانی جلاد
کودکان  کارتن خواب  قربانیان نظام پلید خامنه ای  ضدبشر وروحانی جلاد
به نونهالان  عزیزم  که در نظام پلید خامنه ای وروحانی جنایتکار نشکفته  پر پر می شوند.
سلام!
نازنین! روز‌هاست از فکر تو خلاص نمی‌شم. تو رشته‌های ردّی شده‌یی که مثل رگه‌ی خونی دنبال فکرا و روزای من میاد. میون این فلات گربه‌نشون که دمش توی عمّانه و سرش توی خـزر، تو باید توی کارتن بخوابی و ماشین از روت رد شه و لـه شی!  میون این همه خونه، تو «تـو فکر یه سقفی»!
روی این توپ خاکی ـآبی درندشت که همه‌ی دنیا روی اون جامیشه،گم‌شده‌ی کدوم سیاره‌یی؟توآدرس کدوم نشونه‌یی؟غارت‌شده‌ی کدوم فرعونی؟تولـه‌شده‌ی کدوم سیاستی؟ تو منظومه‌ی تلخ کدوم تاریخی؟
از فکر تو خلاص نمی‌شم. تو رو باید وقت وحشت کردن از شمردن قلک عید می‌دیدم. تو رو باید در حیرت شوق‌آور تماشای کفش واکس خورده و جفت شده‌ی توی گنجه می‌دیدم. تو رو باید در عطر گل محمدی لباس عیدت حس می‌کردم. تو رو باید از گل خشک شده‌ی لای کتابت می‌شناختم. تو رو باید در همه‌ی اون چیزاییکه به‌خاطرعید، «با اونا زمستونو سر می‌کردی و خستگی‌ت رو در می‌کردی» می‌دیدم.
عزیزم! از فکر تو خلاص نمی‌شم. تو رو باید در ضیافت گاز زدن سیب باغ همسایه پیدا می‌کردم. تو رو باید در آب‌بازی توی جوی آب تیر و مرداد، با پوست سوخته‌ات می‌دیدم. تو رو باید در لای شاخه‌های انگور عصر پاییز حیاط خانه پیدا می‌کردم. باید کتاب و دفترت رو از گوشه‌ی حیاط جمع می‌کردم و خودت رو در سینمای بلوار، پارک لاله و استادیوم امجدیه پیدا می‌کردم. پردیس خواب ناز و نوشین دم صبحت رو باید گل آفتابگردون پاره می‌کرد. تو رو باید... تو رو باید... تو رو باید...
از فکر تو خلاص نمی‌شم. کدوم فرعون‌ عمامه‌پیچ، تموم باغ‌ها، جوی‌ها، آبشارها، کوه‌ها، سینماها، پارک‌ها، استادیوم‌ها، مدرسه‌ها، کتاب‌ها، مشق‌ها، نمره‌ها، رؤیاها و معصومانه‌های تو رو غارت کرده؟ تو تباه شده‌ی کدوم تقدسی؟ امان از آدم‌های مقدس! امان از نظام پلید ستمگر!امان از آخوندهای ضدبشر وجنایتکار  ودزد وغارتگر...امان از خامنه ای جلاد وروحانی  این روباه شیاد ومکاروجنایتکار...
از رشته‌های فکرتو نمیتونم بیرون بیام. میون این همه رشته‌های به هم تنیده‌ی این دنیا، رشته و ردی شده‌یی مثل رگه‌ی خونی به‌دنبال من. می‌دونم هرگز به آخر این رشته و این رد نمی‌رسم. می‌دونم به راحت و آرامی که این فکر رو از من بگیره و رشته و رد تو رو گم کنم، نمی‌رسم. نفرین به اونها که تو و هزاران دوستت رو از آینده‌ی سرزمین من گرفتن. نفرین به اونها که همکلاسیهات، معلم‌هات، مدرسه‌ت، شهرت، خیابونها، کوچه‌ها، خونه‌ها و همه‌ی جلوه‌های قشنگ زندگی رو ازتودزدیدن. تو قربونی کدوم دزدی بزرگی؟این‌همه زندگی متلاشی شده دراین دیارگربه‌نشون،قربونی خیانت کدوم فرعون عمامه‌پیچن؟
از فکر من بیرون نمی‌ری. چه منظومه‌ی تلخی! این همه وعده‌های بد و سیاه، توی هیچ کتاب مقدسی نبود. من و تو در اونها وعده‌های امید و سعادت خوندیم. اما امان از آدم‌های مقدس! امان از کتاب‌های سفیدی که فرعون‌ها در اونها قانون می‌نویسن! امان از حاکم بی‌عار! امان از حاکم بد!
از فکر من بیرون نرو! روبه‌روی من باش! اسمت برام مهم نیس. می‌خوای پرویز باش یا پروانه، می‌خوای دارا باش یا سارا، می‌خوای خدیجه باش یا خلیل، می‌خوای الناز باش یا ابراهیم، می‌خوای شاهین باش یا شقایق؛ می‌خوای بلقیس باش یا برات، می‌خوای فاطمه باش یا فتح‌الله، می‌خوام اعتراف کنم که دارین با هم برابر و مساوی می‌شین. به این ارمغانها و افتخارها در ترازوی عدالت و قانون فرعون فقیه نگاه کن:
ـ اعدام پرویزها = اعدام پروانه‌ها
ـ ساراهای فراری = داراهای فراری
ـ آینده‌ی تباه شده‌ی الناز= آینده‌ی تباه‌شده‌ی ابراهیم
ـ دار زدن هر روز و هفته‌ی فریدون = دار زدن هر روز و هفته‌ی فریبا
ـ دورنمای پنجره‌ی طلوع مهناز = بازوی بلند جرثقال «دار» / دورنمای پنجره‌ی طلوع مهرداد = بازوی بلند جرثقال «دار»
ـ اسید پاشیدن به‌صورت خدیجه و نابینا کردن او تا آخر عمر = درآوردن چشم خلیل و نابینا کردن او تا آخر عمر
ـ له شدن شخصیت مینا زیر بار هیولای فقر = له شدن شخصیت مهران زیر بار هیولای فقر
ـ سکته کردن مامان از خبر اعدام بچه‌هاش = سکته کردن بابا از خبر اعدام بچه‌هاش
ـ تجارت با دخترای معصوم = تجارت با پسرای معصوم
ـ نداشتن پول خرید دفتر و کتاب واسه زری = نداشتن پول خرید دفتر و کتاب واسه زهیر
ـ ترک تحصیل صدتا صدتای فرشته‌ها و نسرین‌ها = ترک تحصیل صدتا صدتای فرهادها و نادرها
 ـ کلاس درس دخترای بلوچستانی توی اتوبوس اسقاطی سوراخ سوراخ = کلاس درس پسرای بلوچستانی توی اتوبوس اسقاطی سوراخ سوراخ
ـ فروش «کلیه  فاطمه‌ها واسه یه لقمه نون و یه سرپناه = فروش «کلیه» فتح‌الله‌ها واسه یه لقمه نون و یه سرپناه
ـ ندادن ماه‌ها حقوق به زنهای سرپرست خونواده = ندادن ماه‌ها حقوق به مردهای سرپرست خونواده
ـ زیاد شدن بی‌کاری و بی‌سوادی زن‌ها = زیاد شدن بی‌کاری و بی‌سوادی مردها
ـ سرکیسه کردن دارایی ملی زنهای ایران واسه‌ی رسیدن به بمب = سرکیسه کردن دارایی ملی مردهای ایران واسه‌ی رسیدن به بمب
زنهای زیر خط مرگ = مردای زیر خط مرگ
این‌طوریه که تو خونه و سقف و پناهی نداری. با این عدالته که تو بی‌آینده شدی. این‌طوریه که از خـزر تا عمان، در ولایت فرعون فقیه ـ که اهرامشون رو با جمجمه‌ی خواهرا و برادرا و مادرا و پدرای تو به آسمون رسوندن ـ تو جایی واسه زندگی نداشتی و به منظومه‌های زنبوری کارتن‌خوابی پناه بردی! اف بر خامنه ای ضدبشروروحانی جنایتکار ونظام دجال شان 
آهووکی که همه‌ی دشتها و افق‌ها و جنگل‌های تو رو کفتارهای عمامه‌دار به توبره کشیدن! از روزهای دنیای من بیرون نیستی. از هر طرف که می‌رم، باز به تو می‌رسم. به تو و همناما و همسالای تو. این زندگی‌های متلاشی‌شده، این آرزوهای غارت‌شده، این رؤیاهای تیربارون‌شده، این اعتماد و امید تجاوز‌شده و این آینده‌ی خیانت شده، در همه‌ی خبرهای ایران من و تو هست. با اسم‌های مختلف، با عنوانهای گوناگون، با انشاهای کوتاه و بلند و با عکسهای رنگارنگ.
کودکان کار وکودکان خیابانی  وکارتن خواب،کودکی نمی‌کنندبجای درس خواندن، به‌خاطر لقمه نانی برای خودیا خانواده‌شان ازصبح درخیابانهاسرگردانند.یابه‌وسیله باندهای مرتبط بارژیم درکشورهای همسایه به فروش می‌رسند.
اما برای این همه درد و رنج و فقر و تنگدستی، پاسخی وجود دارد. در این جامعه ملتهب و به جان آمده،
میتوانیم فضای رعب و اختناق را در هم بشکنیم.ازهرفرصتی برای دامن زدن به اعتراض اجتماعی استفاده کنیم.به اعترضات کارگران و زحمتکشان و زنان مقاوم میهنمان بپیوندیم ،با اهانتها و تعرضهای پاسدران و گشتیهاوچماقداران سرکوبگرمقابله کنیم.صحنه‌های جنایت باراعدام وشلاق‌ زدن درملأعام رادرهم بریزیم.
آری،هم‌چنان که مسعود رجوی رهبر مقاومت گفت، راه و رسم مقاومت به هرقیمت،ارتجاع و ستم را قطعاً مغلوب می‌کند. مطمئن باشید پیروزی وآینده، ازآن نسلی است که آماده است بهای آزادی را بپردازد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر