خامنه ای جلاد وهاشمی رفسنجانی شیادوجنایتکار |
سلام به شما و سلام به همة دانشجوهاي محارب
و ضد ولايت فقيه كه تو 16 آذر هم ماية تشويش اذهانِ آخوندها شدن و هم عليه امنيتِ عظما
اقدام كردن… …بنازم كه هم خامنه روازرو برديد ،هم شيخ فري رو ضايع كرديد….هم كاري كرديد
كه پاسدار سليماني رو هم نتونستن بيارن تو صحنه كه رو زخم دل ريزشيها مرهمي بذارن…خلاصه
تو يه كلام كولاك بود…كولاك:
دعواي هميشگيِ عظما و كوسه هم روز به روز داره
بيخدارتر ميشه. اول از خودِ سيدعلي وافور شروع مي كنيم كه ميخواد هر طور شده با قيچيِ
« نفوذ« دُمبِ اكبر كوسه رو بچينه و دستش رو از مجلس و خبرگان كوتاه كنه:
تلويزيون رژيم 4اذر94 : من از چندي پيش مسألهي
نفوذ را مطرح كردم؛ نفوذ خيلي مسألهي مهمّي است. نفوذ كه ما ميگوييم، حالا بعضيها
واكنش نشان ميدهند؛ آقا! مسألهي نفوذ جناحي شد، استفادهي جناحي كردند؛ من به اين
حرفها كاري ندارم. خب، استفادهي جناحي نكنند، بحث بيهوده دربارهي نفوذ نكنند، اسم
نفوذ را بدون محتواي لازم مطرح نكنند؛ اينها را ما كاري نداريم ولي هر حرفي زده ميشود،
هر كار جدّي ميشود ، از اصل واقعيّت نفوذ غفلت نشود؛
اكبر كوسه كه يكي از تخصص هاش، فرو كردنِ سيخ
تو پك و پهلوي عظماس، خودش رو به نشنيدن زد و قيچيِ « نفوذ» رو گرفت به سمتِ ريشِ خودِ
ولي فقيه:
خبرگزاري حكومتي آريا- 15آذر94 : رئيس مجمع
تشخيص مصلحت نظام با تأکيد بر نقش هدايت کنندهي رهبري معظم انقلاب … به تعبير تاريخي
ايشان درباره «حق الناس بودن رأي مردم»، اشاره کرد و گفت: رسانههايي که داعيهي ملي
دارند و با پول بيتالمال اداره ميشوند، از کنار اين راهنمايي و رهنمون تاريخي رهبري
به سادگي گذشتند، اما براي يک کلمه «نفوذ» اين همه هياهو و تفرقههاي سياسي به راه
انداختند.
آره…بيخود كه بهش نمي گفتن مليجكِ خميني، دست
آموزِ همون دجاله ديگه.. از يه طرف چماقِ حق الناسي كه خودِ خامنه تراشيده بود رو ميكوبه
تو عمامة عظما، از طرفِ ديگه هم قيچي نفوذ رو مي كنه تو چشمِ ولي فقيه……..حالا پاسخِ
خامنه به همين دو برداشتن هاي كوسه رو ملاحظه كنيد:
علیرضا زاکانی عضو مجلس ارتجاع: «باید به درگاه
خدا توبه و استغفار کنیم که چرا تا به حال درباره آقای هاشمی با مردم حرف نزدهایم
و بنده تصمیم دارم از این به بعد با مردم درباره وی حرف بزنم. اظهارات متناقض و نادرست
هاشمی مثل بمب اتم بیانگر این است که وی هوش و حواسش را از دست داده است.
ولي فقيه از زبونِ اين نوچه ش داره به اكبر
كوسه ميگه خرفت شدي… ببين اگه هيچ بهونه اي هم نداشته باشم به بهونة پيري و نداشتن
هوش و حواس دمتو مي چينم….اكبر كوسه هم به جاي اينكه با زاكاني و ماكاني درگير شه…طبق
معمول با چهارتا حرفِ نيشدار، جيگرِ خامنه رو ميسوزونه:
خبرگزاري حكومتي آريا- 15آذر94 : هاشمي رفسنجاني
با يادآوري 16 آذر گفت که اولاً استبداد و استعمار از حضور آگاهانه دانشجويان در جامعه
ميترسند … و ثانياً جوانان دانشجوي ايران در آن مقطع و مقاطع پس از آن نشان دادهاند
و ثابت کردهاند که در راه رسيدن به آرمانهاي اسلامي و ايراني، از مرگ نميترسند..
وي گفت: کساني که خود را متولي افکار مردم ميدانند و به خود حق ميدهند براي سرنوشت
مردم تصميمگيري کنند، توجه ندارند که انسانها براساس تعاليم قرآني و شيعي، آزاد
و آزاده خلق شدهاند…
بله.... تعجب نكنيد دوستان!…اين حرفاي نمايندة
فلان سازمان حقوق بشري نيست….اين حرفاي اكبر كوسه س كه خودش سي و شيش ساله تو كارِ
كشت و كشتارِ دانشجوهاس… ميگه ببين سيدعلي اگه منو راه ندي و زهرو تا ته نخوري…دانشجوهايي
كه از مرگ نمي ترسن ميان و ميزنن باباي جفتمونو در ميارن…. …. ببينيد كار به كجا كشيده
كه اين دو تا پسموندة دجال، اينجوري با سلاحِ زنگ زدة امامشون افتادن به جونِ هم….
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر